نقد و بررسی رپ فارسی, تحلیل, شهریار خسروی, فلسفه اخلاق

رپ فارس و شرارت اخلاقی (قسمت اول)

پلنگ، پنگوئن و چیزهای دیگر

در فلسفه‌ی اخلاق فرد شرور (amoralist) به کسی می‌گویند که احکام اخلاقی به او انگیزه برای عمل نمی‌دهند، مثل کسی که می‌داند قتل بد است اما آن را انجام می‌دهد. نوعاً سایکوپت‌ها (مثلا قاتل زنجیره‌ای معروف، تد باندی) را نمونه‌ی چنین شخصیتی می‌دانند. بنا یک تفسیر شخصیت تراسیماخوس در رساله‌ی جمهوری افلاطون را هم نمونه‌ای برای این تیپ دانسته‌اند.

این طرز برخورد را بیش از همه در آهنگ‌های گروه #زدبازی دیده‌ایم. از آهنگ‌ «بی‌حس» که با «دختر خوب نکن بهم نگا» شروع می‌شد تا نمونه‌های افراطی‌ترِ «اون یکی رو می‌خواد که باشه باش»، «من بیش‌تر کاسبم تا آرتیستم»، «ک….ِ فیر پلی» و… . این رویکرد در آهنگ‌های افراد و گروه‌های متاثر از زدبازی مثل امیرعلی a2، تن‌به‌ده، تیک‌تاک و… هم ادامه پیدا کرد و در همکاری‌های سی‌جل، جی‌جی، خلسه، لیتو مثلاً در آهنگ‌های پلنگ، پنگوئن و… به افراطی‌ترین شکل خودش رسید.

اما آیا این‌ها در معنای واقعی کلمه شرور هستند؟ پس چرا یکی‌شان سال‌ها رابطه‌ای عاطفی با یک دختر داشته و نهایتاً هم با همو زدواج کرده‌است؟ معنای ازدواج رمانتیک آن‌یکی‌شان چه می‌تواند باشد؟ به نظر من پاسخ در دو چیز است: 1. مسئله‌ی اصالت و 2. مسئله‌ی ژانر. در ادامه پست‌هایی با هشتگ ر‌پ‌بازی می‌گذارم و به بعضی از این مسائل می‌پردازم.

#رپ_بازی

 

رپ فارس و شرارت اخلاقی (قسمت دوم: مسئله‌ی ژانر)
میِ حافظ و کوکائئینِ زدبازی

پرسیدم اگر واقعا رفقای ما شرور (amoralist) هستند و مسائل اخلاقی به آن‌ها انگیزه‌ی عمل اخلاقی نمی‌دهد پس چرا برخلاف آنچه در آهنگ‌هایشان می‌گویند، در زندگی‌های شخصیشان کاملاً متعارف عمل می‌کنند؟ بگذارید یک مثال بزنم: وقتی بچه بودم غزل قدماییِ آبکی می‌گفتم. شعرهایم پر بود از می و ساقی و خرقه و … . آدم‌ها ازم می‌پرسیدند که مگر تو می و شراب و… تا حالا دیده‌ای؟ می‌گفتم نه! اما در شعر حافظ که دیده‌ام! اولین بار که رپ کردم دیدم دارم از داف و کوکائین و گنگ و .. می‌خوانم. با این‌که خیلی مذهبی بودم و اصلا نمی‌دانستم این‌ها چی هست. حالا می‌دانم: میِ در غزل و کوک در رپ لوازم ژانر هستند. اگر بخواهی غزل بگویی ناچاری از می حرف بزنی. همان‌طور که حرف زدن از «کلان» و «داف» هم جزو لوازم رپ است. در واقع این سنت ژانر است که حرف می‌زند نه تو. پس این حرف‌هایی هم که این رفقا می‌زنند بیش‌تر لازمه‌ی ژانری است که انتخاب کرده‌اند. نیما این را فهمیده بود: وقتی قواعد ژانر مهم‌تر از قواعد زندگی می‌شود نوبت تحول ادبی است. شعر فارسی مرده بود. به همت شاعران مشروطه احیا شد. امروز هم رپ فارسی مرده‌است. یک نمونه‌ی آن زدبازی است: تمام شده اما کفتارها سال‌هاست از جنازه‌ی آن تغذیه می‌کنند. باید به دنبال نیمایی گشت…

 

 

رپ فارس و شرارت اخلاقی (قسمت سوم: مسئله‌ی اصالت)
سبک هندی در رپ فارسی

می‌پرسی مگر چه اشکالی دارد که آدم در زندگی یک‌جور باشد و در شعرش جور دیگر؟ می‌گویم این‌طوری آدم اصالت و انسجامش را از دست می‌دهد. وقتی ارتباط بنیادی بین زندگی و هنر وجود نداشته باشد، هنر تبدیل به مجموعه‌ای تکنیک‌هایی می‌شود که هر کسی می‌تواند آن‌ها را یاد بگیرد. موسیقی رادیکالی که در نیمه‌ی دهه‌ی هفتاد تحت عنوان رپ در فرهنگ ایرانی انقلاب کرد را به یاد بیاورید: آن موسیقی رادیکال چه نسبتی با تفاله‌ای دارد که امروز نه اعتراضی است، نه رادیکال است، نه خلاقانه است، و نه حتی ممنوع؟ یا باید به شکلی مبتذل با کپی کردن از روی کارهای قبلی‌تان، خود را در پایین‌ترین سطح فرهنگ پاپ در معرض مصرف بگذارید و زالووار به اعتبار گذشته‌تان بچسبید (مثل سی‌جل و جی‌جی و لیتو) یا اگر باهوش‌تر باشید باید در استفاده از تکنیک‌های هنری افراط کنید تا نشان دهید مبتذل و بازاری نیستید (مثل قاف و فدایی و داریوش و حتی خلسه). در صورت اول کار شما حتی ارزش بحث کردن ندارد. اما صورت دوم را می‌توان با مقایسه‌ای با شعر کلاسیک فارسی «سبک هندی در رپ فارس» نامید: افراط در استفاده از تکنیک‌ها، تکیه‌ی شدید به سنت‌ها، نوشتن برای مخاطبی که خودش هم شاعر است، پیچیده‌گویی و مضمون‌پردازی افراطی و… . (اگر نمی‌فهمید چه می‌گویم آهنگ «هِرت» از داریوش یا «پی» از فدایی را گوش کنید و آن را با «تابستون کوتاهه» و «یه روز خوب میاد» مقایسه کنید.) آوانگاردهای ایرانی چه در تئاتر و چه در سینما و چه در رپ و چیزهای دیگر، سلمانی‌هایی هستند که کلّه‌ی یکدیگر را می‌تراشند. پیش از مشروطه از بیدل تا قاآنی شعر فارسی در هند و در دربار قاجار چنین وضعی داشت. شاعران مشروطه با برقرار کردن پیوند مجدد شعر با زندگی، بازی را عوض کردند. باید به دنبال نیمایی گشت. (در ادامه درباره‌ی استعاره‌ی «نیما» خواهم نوشت)

 

 

برگرفته از کانال تلگرام شهریار خسروی